زهرا حاجیبابایی؛ ایلمیرا دادور
چکیده
مهاجرت که یکی از مسائل جامعۀ امروز در سطح جهانی را تشکیل میدهد، واقعیتی پیچیده است که در هر دورهای صورتی متفاوت به خود میگیرد. مهاجرت دارای تاریخچۀ طولانی در مطالعات اجتماعی است و از جایگاه ویژهای ...
بیشتر
مهاجرت که یکی از مسائل جامعۀ امروز در سطح جهانی را تشکیل میدهد، واقعیتی پیچیده است که در هر دورهای صورتی متفاوت به خود میگیرد. مهاجرت دارای تاریخچۀ طولانی در مطالعات اجتماعی است و از جایگاه ویژهای در مطالعات ادبی برخوردار است. موضوع مهاجرت به صورتهای مختلف در ادبیات (نوشتار تبعیدیها، دیاسپورا، موقعیتهای پساکلنیونی و غیره) ظاهر میشود. اما در بین تمامی آنها، مهمترین گونه، ادبیات با موضوع دوگانگی هویت است. مطالعۀ حاضر کوششی است برای درک برخی از مسائل پیچیده که این موضوع را سبب میشوند. سرزمین نوچ اثر کیوان ارزاقی متن مورد مطالعۀ مقالۀ حاضر است که به ما این امکان را میدهد تا پدیدۀ مهاجرت را در ادبیات معاصر فارسی بررسی نماییم. کارآمدترین نقد برای مطالعۀ این پدیده، نقد جامعهشناسی است. بدین ترتیب با تکیه بر نظریۀ کارناوال باختین و همچنین نظریات عبدل مالک سایاد، جامعهشناس در حوزۀ مهاجرت، به مطالعۀ پدیدۀ مهاجرت در رمان سرزمین نوچ میپردازیم و با توجه به استراتژیهای هویتی پیشنهاد شده توسط کارمیل کامیلری جنبۀ روانشناختی این پدیده را بررسی خواهیم کرد.